من وقتى نوجوان بودم، سوالات مشکل فلسفى داشتم که از پدر مىپرسیدم و او براى ارضای حس علمجویى من، پاسخ سؤالات را به زبان علمى و فلسفى مىداد؛ ولى وقتى بزرکتر شدم و به دانشکده رفتم، جواب سؤالاتم را به زبان ساده مىداد. به خاطر دارم در یک روز ماه رمضان که روزه بودم، بعد از خواندن نماز مغرب بر سر سفره افطار کنار پدر نشستم. سماور کنار سفره به آوازى حزین ولى دلنشین ترانه مىخواند – آخر چایش دم کشیده بود، اما کسى به او توجه نمىکرد! …
روزنامه اطلاعات، خرداد ۱۳۹۹
برای دریافت کامل مقاله به لینک زیر مراجعه فرمایید:
https://www.ettelaat.com/?p=499865
نظر دهید